آرتاکوانا



گویند فوران دگر،خاکستری از تو در این جهان جا گذاشته ست

به هند بروم تا شاید میان مرده هایشان گذری از تو بیابم ؟!

به کدام اقیانوس خودم را رها کنم تا شاید در مطلق ترین تاریکی اثری از تو بجوییم؟

به کدام هوا تو را ببویم 

که شاید ذره ای از تو را در اغوش حجیمش جا داده باشد

#مولانا

فکر میکردم تو برام پر رنگ. باشی ، واقعی باشی ، خودم باشی 

ولی افسوس که خودم نبودی ،توهم بودی من ترسو پشت اون همه حرف خودمو قایم کرده بودم که شاید بشه توی شلوغی سری تو سرا داشته باشم ولی حیف از این گذر زمان که میزنه تو گوشت و یقه پیراهنت رو میگیره و میگه بیا بیا ببین که توی چه تعفنی خودتو قایم کرده بودی 

طوری که اختیار حتی سر خودتم نداری 

تف بهت 

تو ادمی ؟

میدونی مهم نیست من احمقم یا نه ترسوم یا نه اینا یه مشت لقبن که هیچی از من توصیف نمیکنن 

من ضعیفم.چرا ضعفیم؟ چون وقتی یه اتفاق غیر منتظره برات میافته که فکر نمیکنی هیچ وقت برات رخ بده وقتی که جلوی همه خودتو میزنی به بیخیالی و منطقی حرف میزنی جوری که همه از پیر و جوونی که تو رو دیده و باهات هم صحبت شده از تو یه ادم منطقی و محکم میبینه ولی وقتی به خودت میرسه گند میزنی توی همه باورات ،افتاب میشی توی همه مبهم بودنت 

خود زشتت رو نشون میدی یه ادمی که اون روی سکه ست که حتی اختیار اشک خودشم نداره 

گند زدی توی تمام رویاهام 

من احمق فکر میکردم میشه انتخاب کرد میشه برنامه ریخت میشه گفت 

ولی یه وقتایی توی یه دنیای دیگه زندگی میکنی که هوای اینجا بهت نمیسازه ، میفهمی چی میگم؟

یعنی اونقدر از خودت واقعیت فرار میکنی که تک تک سلولات به خودت واکنش نشون میدن

مسخرست نه؟

هر چی زمان میگذره زندگی جالب میشه

قطعا هیچ خلقتی نمیتونست جذاب تر از این باشه 

با این همه خوشحالم توی این بازیم

#گاهی نیاز پیاز داغش رو زیاد کنی وگرنه عین کبک یه عمر سرت تو برف میمونه 


با خودت فکر میکردی که هوا پسه و حالا هیچ شکلات داغی دردمون رو دوا نمیکنه و هیچ میزی برای ما جا نداره و قراره هر روز بارون بباره و هیچ وقت یادمون نباشه که چتری با خودمون داشته باشیم و قراره همیشه یه راننده حواس پرت باشه که چاله پر از اب رو نبینه و تمام ما رو با گل یکی کنه و قراره هیچ تاکسی پیدا نشه و من توی پیاده رو ها با چشم بسته بدوم و قراره تموم اهنگ های بی کلام دنیا توی اسمون باشن و قراره هرچقدر دستمو برای نزدیک تر کردنش دراز میکنم دورتر بشه و وقتی خوابم برد مهتاب قشنگی پشت پلکام باشه و قراره صبحش توی نور بیدار بشم و خورشید تمام منو پاک کنه و اجازه نده که حتی سایه ی خودم هم ببینم و این شروع یه روز دیگه ست و تو قراره باز توی سرم باشی تو یه توده ای از تمام فکر های هایت لایت کرده ام قراره بدرخشی ولی فقط روی کاغذ و این اون چیزیه که شناخت تو رو سخت تر میکنه
جمعه/١٠شهریور١٣٩٦/ ١٦:٠٧ 

زندگی یه جوریه که نمیتونی به هیچ چیزی دل ببندی چون صاف میافتی تو یه دنیای دیگه اونوقت دیگه حتی خودتم نمیشناسی. وقتی دنیای بقیه رو میبینی میفهمی چی رو از دست دادی و به چی اصلا توجه نکردی انگار قراره هر بار این تو باشی که هم رنگ جماعت میشی ،انکارشم نمیشه کرد اینکه هر بار وقتی حواست نیست بفهمی اینطور هم میشد، چرا من حس نکردم؟


یه اشفتگی هایی هستن که هیچ وقت نمیفهمی شیرین بوده یا تلخ ، من توی یکیشون گیر افتادم انگار که ولش میکنم ته اقیانوس بعد وقتی میرسم به ساحل جلو رومه 

زل میزنه بهم میگه من باید اتفاق بیافتم و تو باید از من بگذری نه فرار کنی

با خودم میگم دارم فرار میکنم؟ پس چرا حس فرار نمیده؟

چرا گاهی کارایی رو انجام میدیم که حتی متوجه شون هم نمیشیم انگار که ما نیستیم و اون جزئی از سیستم خودکارمونه و وقتی که یکی صاف میزنه تو گوشمون که فلان جا چیکار کردی و تو میمونی هاج و واج 

مثل وقتی که سوار قایقی میری تو تلاطم موج ها و با خودت فکر میکنی چقدر لذت بخشه و وقتی دستتو میزاری بین ذره ذره دریا انگار که هیچ چیزی نمیدونی و ذهنت سفید میشه و هیچ وقت نمیفهمی اون قایق لعنتی چقدر اب رفته توی وجودش و مجال لحظه ای حرف زدن بهش نمیدهنمیدونم چرا من الان حس میکنم اون قایقم.


گاهی اوقات شرایط اونقدر فرق میکنه که تو نمیفهمی توی ذهنشون چی میگذره 

بگم هوا،هوای منگیه دروغ نگفته ام 

بگم هیچ وقت فکر نمیکردم این حس رو داشته باشم ،اغراق نکردم

باخودم میگم عاقل شدی!

یه دفترچه اندازه کف دست داشتم شروع کردم توش از اشتباه هام و چیزهایی که باید بهشون دقت کنم ،نوشتن

این روزا بیشتر فکر میکنم یه زندگی بیشتر ندارم

امروز بغض کرده بودم و به مامانم گفتم دوست دارم برگردم به زمانی که بچه بودم

ناراحت شد.

گفت باید برگردی و بگی چه خوب تموم شد

ولی من هنوز ته دلم میخواد که برگردم

من هراس هایی دارم که گاهی خودمم نمیدونم چرا باید بهشون فکر کنم


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شخصی سید مهدی حسینی فیلم های درام ایرانی جدید نمونه سوالات فرزکاری درجه 2 { امتحانات نهایی} مرکز خدمات وب و سئو زنان ناشناخته Hhttt روانشناسی به وبلاگ وو چت خوش آمدید دروازه ای بسوی زیست شناسی مهدویت(mahdaviat)